آترین آترین ، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

آترین فرشته کوچک من

دومین ماهگرد آترین

نازنینم سلام   یکشنبه ٢٠ مرداد ٩٢ دومین ماهگرد تو بود شیرینم. تو خیلی بزرگ شدی. الان دیگه وقتی باهات حرف می زنم می خندی. الان دیگه به خیلی چیزا واکنش نشون می دی. صدای جغجغه تو دوست داری و بعضی آهنگا رو وقتی می شنوی آروم می شی. توی روز کمتر می خوابی. به جاش شبا فقط برای شیر خوردن بیدار می شی. وقتی کمکت کنم می تونی سرتو از بالشتت بلند کنی. راستی چند وقته پیش که برای تست شنوایی بردمت. وقتی معاینت می کرد چند بار گفت ماشااله. فکر کنم مثل مامانت گوشای تیزی داری. راستی یه چیزی در مورد کیک هست که بعدا یادم بیار تا بهت بگم. عشق با تو در رگ های من جریان داره دلبندم. ...
23 مرداد 1392

اولین واکسن آترین

سلام زندگی من دیروز رفتیم تا برات واکسن بزنیم. من و مامان جونت. اول قد و وزنتو گرفتن و یه کم بی قراری می کردی، تا اینکه رفتیم اتاق واکسیناسیون. با اولین آمپول شروع به گریه کردی، من که نمی تونستم گریه عزیزترینمو ببینم رفتم بیرون، دلم قرار نداشت، حتی الان که یاد گریه های می یوفتم اشک تو چشام جمع شده. با قطره های استامینیفونی که بهت دادم دیروز تا حالا بیشترشو خوابی، اما وقتی هم بیداری بی قراری می کنی. یه چیز جالب می دونی هر اتفاقی بیفته و هر موقع که بخوابی حول و حوش ساعت 6 بیدار می شی. تا زندگی جریان داره تا بینهایت دوستت دارم زیبای من. ...
21 مرداد 1392

اولین ماهگرد آترین

سلام بهار من اولین ماهگردد افتاد توی وز دوم ماه رمضان. یه مهمونی کوچولو خودمونی بود. چند تا عکس گرفتیمو کیکم خوردیم و همه برات آرزوی خوشبختی کردن. مامان جونتم برات یه کلاه خرید. که طبق معمول یادم رفته ازش عکس بگیرم.   اینم یکی ازتنها عکسی که مجاز به گذاشتنش بودم. می دونی آخر دنیا کجاست؟؟؟؟ من تا همون جا تو رو دوست دارم.       ...
17 مرداد 1392

آترین نازترین نی نی دنیا

سلام نازکم امروز که اومدم سراغ وبلاگت بیشتر از 50 روز از تولد تو زیباترینم می گذره. بیشتر از 50 روزه که تو حس زیبای مادر بودنو را به وجود من هدیه دادی و من از این بابت از تو ممنونم. چند تا از عکسای زیبای تو رو برات آوردم تا توی وبلاگت بذارم. راستی تو خیلی بلایی مامان. بردمت آتلیه اما چه شلوغ بازی در آوردی و چند باری هم که قرار آتلیه گذاشتم مجبور به کنسلش شدم. این آترین کوچولوه وقتی که به دنیا اومد. اینم همون آترین کوچولوه منتها در حالت گریه.   عکس اولین حموم آترین که وقتی 3 روزش بود خاله و مامانم بردنت نفسم. اینم چند تا از عکسایی که خاله عاطفه قبل از رفتنش ازت گرفته بود. تو از اولشم خوش خنده و خوش اخلاق بو...
13 مرداد 1392
1